برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
اگرچه عمر تو در انتظار می گذرد
دل فقیر من ! این روزگار می گذرد
بهار فرصت خوبی ست گل فشانی را
به میهمانی گل رو ! بهار می گذرد
هر صبح با سلام تو بیدار می شویم
از آفتاب چشم تو سرشار می شویم
در چشمهای آبی تو تا افق ، وسیع
یک آسمان ستاره ی سیار می شویم
رفتهی از هوشِ هر گريه در اين هوا،
از خوی و موی و روی تو ... حالی،
حالی به حالی منم.
چشم به راهِ کسی نخواهم ماند.
خيلی وقت است
چمدانِ رنگورفتهی خود را بستهام،
چمدانِ خُردوريزِ بعضی روياها را ...!
احتمالا يک عده بعد از ما
هی بیهوده از خوابِ خَتمیها سخن خواهند گفت،
از شقايقِ شُسته وُ
از اخلاقِ روشنِ آب سخن خواهند گفت،
اما ابدا
به اين همه نوحهی نانوشته نيازی نيست.
سرهای بُريده بر عرشههای آب
روئيدنِ رطيل در خوشههای گندم
چلچلههای سوخته بر کرانههای قير.
خبر میرسد
دريا آتش گرفته است.
پُر از شکوفهی هلو شده بود،
چشمه بوی مادهگرگِ درهی ماه میداد،
بوی کُندُر سوخته میآمد.
آن سالها هر وقت آب میخواستی
میگفتی: ماه!
هر وقت ماه میخواستی
میگفتی: آب!
يک جفت دمپايیِ پُرگو
داشتند از بازگشتِ سندباد بحری
قصه میگفتند.
خانه پُر از همهمه بود:
حرف، حرف، حرف ...!
ه
وای دل دیوانه ام زین دشمن همخانه ام
همسایه با بیگانه ام ویرانتر از ویرانه ام
رین پس درون خانه ام یا جای دل یا جای من
ای وای دل، ای وای دل، ای وای من، ای وای من
دل
پرده پرده خون شود تا پرده دیگرگون شود
چون مرغ حق خون می چكد از نغمه های نای من