برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
منزلي در دوردستي هست بي شك هر مسافر را
اينچنين دانسته بودم، وين چنين دانم
ليك
اي ندانم چون و چند! اي دور
نه چادر و چاقچور و روبنده و پيچه قجری، يا حتا مقنعه مقبول حزبالله، که همين سرانداز نازک و نخی نيمبند که بالی از آن راست پايين آويخته و بال ديگرش به نيت خفت نشدن بر زير چانه و زفت نينداختن بر پوست سر نرم بر شانه رها شده؛ اين تکه پارچه چهارگوش بیمقدار که سه گوش بر سر و موی سرکش مهار ميزند و ...
آن شنیدم که در ایام قدیم آدم بسیار خسیس و کنسی عاشق زیباصنمی خوب رخ و ماه وش و زهره جبین گشت غمین گشت ز هجر رخ آن یار و بسی زرد شد و زار وبه اندوه گرفتار. بسی طرح پی دیدن و بوسیدن و بوئیدن او ریخت بسی حیله برانگیخت که تا ساخت دگر یار و مددگار و هوادار خود آن سرو روان را.
با اين همه كلمه دموكراتيك و كلمه همگي را بر زبان مي آورم.
درباره سر تا پاي كالبد آدمي نغمه سرمي دهم.
صورت ظاهر و مغز بشري هيچ يك به تنهايي شايسته الهه الهام نيست.
تمام وجود آدمي بسي شايسته تر است.
من درباره زن و مرد يكسان مي سرايم.
درباره زندگي كه از شور و تپش و
نيرو عظمت يافته مي سرايم.
شادمانه از براي آزادترين چيزي كه براساس قوانين آسماني، شكل بسته مي سرايم.
سرود انسان نو را مي سرايم.
ساعت دیواری، ظهر را اعلام کرد. سرگرد شچلکولوبف1، مالک هزار جریب زمین زراعتی و یک همسر جوان، کلة نیمه طاس خود را از زیر شمد چیتی درآورد و بلندبلند ناسزا گفت. دیروز،هنگامی که از کنار آلاچیق رد میشد، صدای زن جوان خود، کارولینا کارلونا را با جفت گوشهایش شنیده بود که با لحنی به مراتب مهربانتر و خودمانیتر از معمول، با پسر عموی تازهواردش گرم گفتوگو بود.
يكي از سرآمدان شعر و ادب فارسي، عطار نيشابوري است. مورخان و محققان، نام او را «محمد» و لقبش را «فريد الدين» و کنیه اش را «ابوحامد» نوشته اند. در اشعارش بيشتر به «عطار» تخلص نموده و گاهي هم «فريد» را كه بي گمان مخفف لقب اوست ـ براي تخلص شعري خود برگزيده است. نام پدر عطار هم ابراهيم و كنيه او ابوبكر است و بعضي به اشتباه، جز اين نوشته اند. مادر او هم چنانكه از فحواي كلام عطار بر مي آيد، زني اهل معني و خلوت گزيده بوده است. عطار در وصف مادر خود سروده است....