برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
خرد
به رهروي تنها ميماند
مبهوت همهمهي ماشينها
خياباني از شب
رانندگاني از تبار شتاب
در مسابقهاي پوچ
به سوي مقصد هيچ
چنان به سرعت ميرانند
كه جان خرد را
در معرض خطر نميبينند
كز ضخامت سيمان گذشت
و قشر سنگي را
در كوچهي شبانهي بابُل
تا منتهاي پردهي بودن
شكافت
آن سبزه زندگاني بود
اين جماعت اَفرا
از بيم سايه
خم شده
سر بهم آورده
تكيه بهم دادهاند
اَفراي تك
كز چارسو به نور رسيده
آرام و راست
بر پا ستاده
و پشتوانهي تنهائي
بنياد سربلندي اوست
لحظههاي هدايت را
دريـــاب
هنگام اتّصال به درياي معرفت
جان تو بندري ست
جاي ورود نور
جاي صدور نور
ای عشق غم تو سوخت بسیار مرا
آویخت مسیح وار بر دار مرا
چندان که دلت خواست بیازار مرا
مگذار مرا ز دست مگذار مرا
آه می کشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار
در رهت به انتظار صف به صف نشسته اند
کاروانی از شهید کاروانی از بهار
تو صد مدینه داغی ، تو صد بقیع دردی
یتیم می شود خاک اگر که برنگردی
تمام شب نیفتاد صدای گریه ی باد
چه بادهای زردی! چه کوچه های سردی!
یعقوب منا ! یوسفت افتاده در این چاه
دیرى ست که خون مى چکد از پیرهن ماه
بر مانع خورشیدى، آن خونِ ستاره ست
یا مانده بر آن تکّه اى از پیرهن ماه؟
آسمان از هر کجا که تو باشی شروع می شود
کهکشان از کنار تو آغاز می شود
منظومه ها در طواف تواند
تو در همه ی کرات مهربانی میریزی
تو حتی کنار پنجره ی کوچک من
پیدا می شوی
از روی مهر با من دلخسته یار شو
پاییز کوچه های دلم را بهار شو
ای مانده در نهانِ درختان و آفتاب
چون غم میان سینه ی من ماندگار شو