صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
تبلیغات شما
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 1 مراجعه کنید.
تبلیغات شما
تبلیغات شما
مست عشقت  |  سيف فرغانيشعر تابوت ها سروده سید علی صالحیشعر در طول راه سروده سیمین بهبهانیکبوتر سیاه | فولکلور مکزيک مصاحبه با  آليس مونرو شعر خبر سالها سروده طاهره صفار زادهlمنزلی در دور دست | مهدی اخوان ثالثسبز  |  قيصر امين پورداستان کره‌اسب -میخائیل شولوخوفچنان ديد گوينده يک شب به خواب-دقیقی
بلوک راست
موضوعات
  • شاعران نامی
  • شاعران کلاسیک
  • شاعران جهان
  • نویسندگان ایرانی
  • نویسندگان جهان
  • داستان
  • شعر
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • کتاب
  • گالری تصاویر
  • نقاشی
  • آموزش
  • اخبار
  • آمار
    ● آمار مطالب کل مطالب : 416 کل نظرات : 273 ● آمار کاربران افراد آنلاین : 24 تعداد اعضا : 448 ● آمار بازدید بازدید امروز : 386 بازدید دیروز : 121 بازدید کننده ارمزو : 265 بازدید کننده دیروز : 83 گوگل امروز : 2 گوگل دیروز : 6 بازدید هفته : 386 بازدید ماه : 2,594 بازدید سال : 91,271 بازدید کلی : 1,488,976 ● اطلاعات شما آی پی : 18.222.162.142 مروگر : Safari 5.1 سیستم عامل :
    آرشیو
    لینک های روزانه
    نویسندگان
    لینک های دوستان

    Image
    قیمت
    خرید پستی

    برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.

    بلوک وسط

    آخرین ارسالی های انجمن

    عنوان پاسخ بازدید توسط
    بیاین مشاعره 23 4627 hadiramesh1376
    من امینم شمام خودتونو معرفی کنین 13 3931 saye
    بیوگرافی سهراب سپهری 1 5385 arezootam
    داستان های طنز 7 3352 guis
    دانلود دیوان حافظ و گلاستان سعدی 1 2021 dorkman
    زوال 0 1300 akmin91
    جدید ترین آیا میدانید 91 0 2370 editor
    1 اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی 1 1614 mrbavandpoor
    توانایی زبان فارسی در معادل‌سازی 0 1520 editor
    زاویه دید در داستان 0 1719 editor
    «بچه‌های بدشانس» دوباره به نمايشگاه می‌آيند 0 1186 editor
    نگاهي به مجموعه داستان «روياي مادرم» 0 1313 editor
    25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری 0 1236 editor
    بیوگرافی ناصرخسرو حارث قبادیانی 0 1530 editor
    بیوگرافی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن 0 2486 editor
    بیوگرافی دکتر محمد معین 0 1298 editor
    آموزش قالب شعری قصیده 0 1420 editor
    بیوگرافی مرتضی کاتوزیان 0 1435 editor
    بیوگرافی جمشید هاشم پور 0 1344 editor
    الفبای قصه نویسی 0 1219 editor
    شعر خلیج همیشه فارس 0 1748 editor
    بیوگرافی زهرا اسدی 0 1623 editor
    بیوگرافی آنتوان چخوف 0 1158 editor
    بیوگرافی فرشته ساری 0 1232 editor
    بیوگرافی صادق هدایت 0 1504 editor
    بیوگرافی خیام نیشابوری 0 1334 editor
    داستان های کوتاه کوتاه 2 2130 editor
    بیوگرافی حافظ شیرازی 0 2480 editor
    زندگینامه مرحوم قیصر امین پور 0 10327 editor
    بیوگرافی فروغ فرخزاد 0 3180 editor

    ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد | فروغ فرخزاد

    admin
    1:00
    بازدید : 1022

    ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد  |  فروغ فرخزاد


    و اين منم

    زني تنها

    در آستانه فصلي سرد

    در ابتداي درک هستي آلوده ي زمين

    و يأس ساده و غمناک اسمان

    و ناتواني اين دستهاي سيماني .

    زمان گذشت

    زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت

    ساعت چهار بار نواخت

    امروز روز اول دي ماه است

    من راز فصلها را ميدانم

    و حرف لحظه ها را ميفهمم

    نجات دهنده در گور خفته است

    و خاک ، خاک پذيرنده

    اشارتيست به آرامش



    زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت



    در کوچه باد ميآمد

    در کوچه باد ميآمد

    و من به جفت گيري گلها ميانديشم

    به غنچه هايي با ساقهاي لاغر کم خون

    و اين زمان خسته ي مسلول

    و مردي از کنار درختان خيس مي گذرد

    مردي که رشته هاي آبي رگهايش

    مانند مارهاي مرده از دو سوي گلو گاهش

    بالا خزيده اند و در شقيقه هاي منقلبش آن هجاي خونين را

    تکرار مي کنند

    -سلام

    - سلام

    و من به جفت گيري گل ها ميانديشم





    در آستانه فصلي سرد

    در محفل عزاي آينه ها

    و اجتماع سوگوار تجربه هاي پريده رنگ

    و اين غروب بارور شده از دانش سکوت

    چگونه مي شود به آن کسي که ميرود اينسان

    صبور ،

    سنگين ،

    سرگردان .

    فرمان ايست داد .

    چگونه مي شود به مرد گفت که او زنده نيست ، او هيچوقت

    زنده نبوده است.





    در کوچه باد ميايد

    کلاغهاي منفرد انزوا

    در باغهاي پير کسالت ميچرخند

    و نردبام

    چه ارتفاع حقيري دارد .





    آنها ساده لوحي يک قلب را

    با خود به قصر قصه ها بردند

    و اکنون ديگر

    ديگر چگونه يک نفر به رقص بر خواهد خاست

    و گيسوان کودکيش را

    در آبهاي جاري خواهد رخت

    و سيب را که سرانجام چيده است و بوييده است

    در زير پالگد خواهد کرد؟





    اي يار ، اي يگانه ترين يار

    چه ابرهاي سياهي در انتظار روز ميهماني خورشيدند .

    انگار در مسيري از تجسم پرواز بود که يکروز آن پرنده ها

    نمايان شدند

    انگار از خطوط سبز تخيل بودند

    آن برگ هاي تازه که در شهوت نسيم نفس ميزدند

    انگار

    آن شعله هاي بنفش که در ذهن پاک پنجره ها ميسوخت

    چيزي بجز تصور معصومي از چراغ نبود .





    در کوچه ها باد ميامد

    اين ابتداي ويرانيست آن روز هم که د ست هاي تو ويران شد

    باد ميآمد

    ستاره هاي عزيز

    ستاره هاي مقوايي عزيز

    وقتي در آسمان ، دروغ وزيدن ميگيرد

    ديگر چگونه مي شود به سوره هاي رسولان سر شکسته پناه

    آورد ؟

    ما مثل مرده هاي هزاران هزار ساله به هم ميرسيم و آنگاه

    خورشيد بر تباهي اجاد ما قضاوت خواهد کرد .

    من سردم است

    من سردم است و انگار هيچوقت گرم نخواهم شد

    اي يار اي يگانه ترين يار " آن شراب مگر چند ساله بود ؟ "

    نگاه کن که در اينجا

    زمان چه وزني دارد

    و ماهيان چگونه گوشت هاي مرا ميجوند

    چرا مرا هميشه در ته دريا نگاه ميداري ؟





    من سردم است و ميدانم که از تمامي اوهام سرخ يک شقايق وحشي

    ز چند قطره خون

    چيزي بجا نخواهد ماند .

    خطوط را رها خواهم کرد

    و همچنين شمارش اعداد را رها خواهم کرد

    و از ميان شکل هاي هندسي محدود

    به پهنه هاي حسي وسعت چناه خواهم برد

    من عريانم ، عريانم ، عريانم

    مثل سکوت هاي ميان کلام هاي محبت عريانم

    و زخم هاي من همه از عشق است

    از عشق ، عشق ، عشق .

    من اين جزيره ي سرگردان را

    از انقلاب اقيانوس

    و انفجار کوه گذر داده ام

    و تکه تکه شدن ، راز آن وجود متحدي بود

    که از حقيرترين ذره هايش آفتاب به دنيا آمد .





    سلام اي شب معصوم !

    سلام اي شبي که چشم هاي گرگ هاي بيابان را

    به حفره هاي استخواني ايمان و اعتماد بدل ميکني

    ودر کنار جويبارهاي تو ، ارواح بيدها

    ارواح مهربان تبرها را ميبويند

    من از جهان بي تفاوتي فکرها و حرف ها و صداها ميآيم

    و اين جهان به لانه ي ماران مانند است

    و اين جهان پر از صداي حرکت پاهاي مردميست

    که همچنان که ترا ميبوسند

    در ذهن خود طناب دار ترا ميبافند

    سلام اي شب معصوم





    ميان پنجره و ديدن

    هميشه فاصله ايست

    چرا نگاه نکردم ؟

    مانند آن زماني که مردي از کنار درختان خيس گذر ميکرد





    چرا نگاه نکردم ؟

    انگار مادرم گريسته بود آن شب

    آن شب که من به درد رسيدم و نطفه شکل گرفت

    آن شب که من عروس خوشه هاي اقاقي شدم

    آن شب که اصفهان پر از طنين کاشي آبي بود ،

    و آن کسي که نيمه ي من بود ، به درون نطفه ي من بازگشته بود

    ، و من در آينه ميديدش

    که مثل آينه پاکيزه بود و روشن بود

    و ناگهان صدايم کرد

    و من عروس خوشه هاي اقاقي شدم

    .انگار مادرم گريسته بود آن شب

    چه روشنايي بيهوده اي در اين دريچه مسدود سر کشيد

    چرا نگاه نکردم ؟

    تمام لحظه هاي سعادت ميدانستند

    که دستهاي تو ويران خواهد شد

    و من نگاه نکردم

    تا آن زمان که پنجره ي ساعت

    گشوده شد و آن قناري غمگين چهار بار نواخت

    چهار بار نواخت

    و من به ان زن کوچک بر خوردم

    که چشمهايش ، مانند لانه هاي خالي سيمرغان بودند

    و آنچنان که در تحرک رانهايش ميرفت

    گويي بکارت رؤياي پرشکوه مرا

    با خود بسوي بستر ميبرد





    آيا دوباره گيسوانم را در باد شانه خواهم زد ؟

    آيا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت ؟

    و شمعداني ها را

    در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟

    آيا دوباره روي ليوان ها خواهم رقصيد ؟

    آيا دوباره زنگ در مرا بسوي انتظار صدا خواهد برد ؟



    به مادرم گفتم : " ديگر تمام شد "

    گفتم :" هميشه پيش از آنکه فکر کني اتفاق ميافتد

    بايد براي روزنامه تسليتي بفرستيم "



    انسان پوک

    انسان پوک پر از اعتماد

    نگاه کن که دندانهايش

    چگونه وقت جويدن سرود ميخوانند

    و چشمهايش

    چگونه وقت خيره شدن ميدرند

    و او چگونه از کنار درختان خيس ميگذرد :

    صبور ،

    سنگين ،

    سرگردان...



    در ساعت چهار

    در لحظه اي که رشته هاي آبي رگهايش

    مانند مارهاي مرده از دو سوي گلوگاهش

    بالا خزيده اند

    و در شقيقه هاي منقلبش ان هجاي خونين را

    تکرارمي کند

    سلام

    سلام



    آيا تو

    هرگز آن چهار لاله ي آبي را

    بوييده اي ؟





    زمان گذشت

    زمان گذشت و شب روي شاخه هاي لخت اقاقي افتاد

    شب پشت شيشيه هاي پنجره سر ميخورد

    و با زبان سردش

    ته مانده هاي روز رفته را به درون ميکشد





    من از کجا ميآيم ؟

    من از کجا ميآيم ؟

    که اينچنين به بوي شب آغشته ام ؟

    هنوز خاک مزارش تازه ست

    مزار آن دو دست سبز جوان را ميگويم......





    چه مهربان بودي اي يار ، اي يگانه ترين يار

    چه مهربان بودي وقتي دروغ ميگفتي

    چه مهربان بودي وقتي که پلک هاي آينه ها را ميبستي

    و چلچراغها را

    از ساق هاي سيمي ميچيدي

    و در سياهي ظالم مرا بسوي چراگاه عشق ميبردي

    تا آن بخار گيج که دنباله ي حريق عطش بود بر چمن خواب

    مينشست

    و آن ستاره ها مقوايي

    . به گرد لايتناهي ميچرخيدند

    چرا کلام را به صدا گفتند؟

    چرا نگاه را به خانه ي ديدار ميهمان کردند !

    چرا نوازش را

    به حجب گيسوان باکرگي بردند؟

    نگاه کن که در اينجا

    چگونه جان آن کسي که با کلام سخن گفت

    و با نگاه نواخت

    و با نوازش از رميدن آراميد

    به تيرهاي توهم

    مصلوب گشته است

    و به جاي پنج شاخه ي انگشتهاي تو

    که مثل پنج حرف حقيقت بودند

    چگونه روي گونه او مانده ست





    سکوت چيست ، چيست ، اي يگانه ترين يار ؟

    سکوت چيست بجز حرفهاي ناگفته

    من از گفتن ميمانم ، اما زبان گنجشکان

    زبان زندگي جمله هاي جاري جشن طبيعتست .

    زبان گنجشکان يعني : بهار . برگ . بهار .

    زبان گنجشکان يعني : نسيم . عطر . نسيم

    زبان گنجشکان در کارخانه ميميرد .





    اين کيست اين کسي که روي جاده ي ابديت

    بسوي لحظه توحيد ميرود

    و ساعت هميشگيش را

    با منطق رياضي تفريقها و تفرقه ها کوک ميکند .

    اين کيست اين کسي که بانگ خروسان را

    آغاز قلب روز نميداند

    آغز بوي ناشتايي ميداند

    اين کيست اين کسي که تاج عشق به سر دارد

    و در ميان جامه هاي عروسي پوسيده ست .





    پس آفتاب سرانجام

    در يک زمان واحد

    بر هر دو قطب نااميد نتابيد .

    تو از طنين کاشي آبي تهي شدي .





    و من چنان پرم که روي صدايم نماز ميخوانند ...



    جنازه هاي خوشبخت

    جنازه هاي ملول

    جنازه هاي ساکت متفکر

    جنازه هاي خوش بر خورد ،خوش پوش ، خوش خوراک

    در ايستگاه هاي وقت هاي معين

    و در زمينه ي مشکوک نورهاي موقت

    شهرت خريد ميوه هاي فاسد بيهودگي و ....

    آه ،

    چه مردماني در چارراهها نگران حوادثند

    واين صداي سوت هاي توقف

    در لحظه اي که بايد ، بايد ، بايد

    مردي به زير چرخ هاي زمان له شود

    مردي که از کنار درختان خيس ميگذرد....



    من از کجا ميآيم؟



    به مادرم گفتم :"ديگر تمام شد."

    گفتم :" هميشه پيش از آنکه فکر کني اتفاق ميافتد

    بايد براي روزنامه تسليتي بفرستيم."





    سلام اي غرابت تنهايي

    اتاق را به تو تسليم ميکنيم

    چرا که ابرهاي تيره هميشه

    پيغمبران آيه هاي تازه تطهيرند

    و در شهادت يک شمع

    راز منوري است که آن را

    آن آخرين و آن کشيده ترين شعله خوب ميداند.





    ايمان بياوريم

    ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد

    ايمان بياوريم به ويرانه هاي باغ هاي تخيل

    به داس هاي واژگون شده ي بيکار

    و دانه هاي زنداني .

    نگاه کن که چه برفي ميبارد....





    شايد حقيقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان

    که زير بارش يکريز برف مدفون شد

    و سال ديگر ، وقتي بهار

    با آسمان پشت پنجره همخوابه ميشود

    و در تنش فوران ميکنند

    فواره هاي سبز ساقه هاي سبک بار

    شکوفه خواهد داد اي يار ، اي يگانه ترين يار





    ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد....

    مطالب مرتبط
    شعر آئینه شکسته سروده فروغ فرخزاد
    شعر بعد از تو سروده ی فروغ فرخزاد
    شعر پرنده مردنی است سروده فروغ فرخزاد
    شعر«سپیده عشق» -فروغ فرخزاد
    شب و هوس | (مجموعه شعر اسیر) | فروغ فرخزاد
    شعر وصل -فروغ فرخزاد(از دفتر شعر تولدی دیگر)
    شعر عروسک کوکی-فروغ فرخزاد(از دفتر تولدی دیگر)
    شعر آفتاب می شود-فروغ فرخزاد
    گذران | فروغ فرخزاد
    ارسال دیدگاه
    کد امنیتی رفرش
    بلوک پایین
    نرم افزار





















    تبلیغات
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضویت
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آخرین مطالب ارسالی سایت
    مطالب محبوب
    مطالب تصادفی
    بلوک چپ
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS