شما اینجا هستید : حکایت یک جام شیشه ای-از والاس استیونس

برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.

حکایت یک جام شیشه ای

در تنسی جامی را نهادم
که گرد بود،

 بر فراز توده ی ماهوری
و گرد آورد، جام

 گستره ای سرکش و درهم را
گرداگردِ توده ی ماهور
گستره تا جام خیز برداشت
و پیرامون ِ جام خود را پراکند، بی هیچ سرکشی
جام مدور بود بر فراز زمین
و بلندا و دهانه اش روی در آسمان
جام قلمروش را بر هر کجا گسترانید
جامی بود بی رنگ و تهی
که از هیچ پرنده ای و بوته ای نگذشت
مانند هر چیز دیگری در تنسی

Anecdote of the Jar

I placed a jar in Tennessee

And round it was, upon a hill

It made the slovenly wilderness

Surround that hill

The wilderness rose up to it

And sprawled around, no longer wild

The jar was round upon the ground

And tall and of a port in air

It took dominion everywhere

The jar was gray and bare

It did not give of bird or bush

Like nothing else in Tennessee